- پنبه دوز
- کسی که پارچه کهنه و خرقه و امثال آن دوزد کهنه دوز
معنی پنبه دوز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طرز دوختن جامه ای که حشو پنبه دارد
لوئی پنبه بردی قنصف
پنبه زن
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، ندّاف، حلّاج، پنبه بز، الباد
آنکه کفشها را وصله کند پینه دوز لاخه دوز وصله گر، تن پرست
دوزنده پرده
کم گوی کم سخن
سبدی که زنان ریسنده پنبه را در آن نهند
آنچه آگندگی از پنبه دارد که حشو از پنبه دارد: (قبای پنبه دار)
جایی که پنبه بسیار از آنجا بدست آید: مصر مملکتی پنبه خیز است
آنکه کفشهای پاره را اصلاح کند
کسی که پیشه اش پینه کردن کفش های پاره و کهنه است، پاره دوز، لاخه دوز، برای مثال گر به غریبی رود از شهر خویش / سختی و محنت نبرد پینه دوز (سعدی - ۱۲۱) ، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگ با چهار بال که دو بال ضخیم آن بر روی دو بال نازک قرار دارد و از شته های درختان تغذیه می کند، کفش دوز
پینه دوز، تن پرست
پاره دوز، کسی که کفش های کهنه و پاره را می دوزد
حشره کوچکی که بر پشت سرخ رنگ آن خال های سفید دارد، روی درخت زندگی می کند و از شته آن تغذیه می کند. کفش دوزک هم گویند
کسی که پیشه اش پینه زدن به کفش یا جامه است، پینه دوز، لاخه دوز
پنبه زن
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، حلّاج، پنبه وز، ندّاف، الباد